انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی

انتشار فرهنگ انقلاب اسلامی

بزرگ مرد تاريخ

پيوند ها





 
 
لوگوي دوستان
گنجينه احاديث

جستجو گر گوگل

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 20
بازدید کل : 2152
تعداد مطالب : 16
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Online User Online User

فال حافظ


آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس

 





استخاره آنلاین با قرآن کریم


کد متحرک کردن عنوان وب



                                            در حوزه علميه

ايشان از دوره دبيرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز كرده بودند. سپس از مدرسه جديد وارد حوزه علميه شده ،

نزد پدر و ديگر اساتيد وقت ادبيات و مقدمات را خواندند. درباره انگيزه ورود به حوزه علميه و انتخاب راه روحانيت مى گويند:

«عامل و موجب اصلى در انتخاب اين راه نورانى روحانيت پدرم بودند و مادرم نيز علاقه مند و مشوّق بودند».

ايشان كتب ادبى از قبيل «جامع المقدمات»، «سيوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سليمان خان» و «نوّاب» خواندند

و پدرشان نيز بر درس فرزندانش نظارت مى كردند. كتاب «معالم» را نيز در همان دوره خواندند.

سپس «شرايع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرشان و مقدارى را نزد مرحوم «آقا ميرزا مدرس يزدى»

و رسائل و مكاسب را در حضور مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و بقيه دروس سطح فقه و اصول را نیز نزد پدرشان خواندند

و دوره مقدمات و سطح را بطور كم سابقه و شگفت انگيزى در پنچ سال و نيم به اتمام رساندند.

پدرشان مرحوم سيد جواد در تمام اين مراحل نقش مهّمى در پيشرفت اين فرزند برومند داشتند.

رهبر بزرگوار انقلاب، در زمينه منطق و فلسفه، كتاب منظومه سبزوار را ابتدا نزد «مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شيخ رضا ايسى» خواندند.

                           




                                  در حوزه علميه نجف اشرف

آيت الله خامنه اى كه از هيجده سالگى در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آيت الله العظمى ميلانى شروع كرده بودند،

در سال 1336 به قصد زيارت عتبات عاليات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شركت در درسهاى خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف

از جمله مرحوم سيد محسن حكيم، سيد محمود شاهرودى، ميرزا باقر زنجانى، سيد يحيى يزدى، و ميرزا حسن بجنوردى، اوضاع درس

و تدريس و تحقيق آن حوزه علميه را پسنديدند و ايشان را از قصد خود آگاه ساختند. ولى پدر موافقت نكردند و پس از مدّتى ايشان به مشهد باز گشتند.

                      


                                           در حوزه علميه قم

آيت الله خامنه اى از سال 1337 تا 1343 در حوزه علميه قم به تحصيلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگانی

چون مرحوم آيت الله العظمى بروجردى، امام خمينى، شيخ مرتضى حائرى يزدى وعلـّامه طباطبائى استفاده كردند.

در سال 1343، از مكاتباتى كه رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند كه يك چشم پدر به علت «آب مرواريد» نابينا شده است،

بسيار غمگين شدند و بين ماندن در قم و ادامه تحصيل در حوزه عظيم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در ترديد ماندند.

آيت الله خامنه اى به اين نتيجـه رسيدند كه به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت كنند واز پدرشان مواظبت نمايند. ايشان در اين مـورد مى گويند:

«به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال كار و وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم،

اعتقادم اين است كه ناشى از همان بّرى «نيكى» است كه به پدر، بلكه به پدر و مادر انجام داده ام». 



آيت الله خامنه اى بر سر اين دو راهى، راه درست را انتخاب كردند. بعضى از اساتيد و آشنايان افسوس مى خوردند كه چرا ايشان

به اين زودى حوزه علميه قم را ترك كردند، اگر مى ماندند در آينده چنين و چنان مى شدند!... امّا آينده نشان داد كه انتخاب ايشان

درست بوده و دست تقدير الهى براى ايشان سر نوشتى ديگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود.

آيا كسى تصّور مى كرد كه در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، كه براى رضاى خداوند و خدمت به پدر و مادرش

از قم به مشهد مى رفت، 25 سال بعد، به مقام والاى ولايت امر مسلمين خواهد رسيد؟!

ايشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ايام تعطيل يا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى

تحصيلات فقهى و اصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتيد بزرگ حوزه مشهد بويژه آيت الله ميلانى ادامه دادند.

همچنين ازسال 1343 كه در مشهد ماندگار شدند در كنار تحصيل و مراقبت از پدر پير و بيمار،

به تدريس كتب فقه و اصول و معارف دينى به طلّاب جوان و دانشجويان نيز مى پرداختند.

                        





                                            مبارزات سياسى

آيت الله خامنه اى به گفته خويش «از شاگردان فقهى، اصولى، سياسى و انقلابى امام خمينى (ره) هستند» امـّا نخستين جرقـّه هاى سياسى و مبارزاتى

و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهيد راه اسلام شهيد «سيد مجتبى نوّاب صفوى» در ذهن ايشان زده است،

هنگاميكه نوّاب صفوى با عدّه اى از فدائيان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سليمان خان، سخنرانى پر هيجان و بيدار كننده اى

در موضوع احياى اسلام و حاكميت احكام الهى، و فريب و نيرنگ شاه و انگليسى و دروغگويى آنان به ملـّت ايران، ايراد كردند.

آيت الله خامنه اى آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سليمان خان بودند، به شدّت تحت تأثير سخنان آتشين نوّاب واقع شدند.

ايشان مى گويند: «همان وقت جرقه هاى انگيزش انقلاب اسلامى به وسيله نوّاب صفوى در من به وجود آمده

و هيچ شكى ندارم كه اولين آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن كرد».




                        همراه با نهضت امام خمينى (قدس سره)

آيت الله خامنه اى از سال 1341 كه در قم حضورداشتند و حركت انقلابى واعتراض آميز امام خمينى عليه سياستهاى ضد اسلامى و آمريكا پسند

محمد رضا شاه پهلوى، آغاز شد، وارد ميدان مبارزات سياسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشيب هاى فراوان و شكنجه ها

و تبعيدها و زندان ها مبارزه كردند و در اين مسير ازهيچ خطرى نترسيدند. نخستين بار در محرّم سال 1383 هـ.ق از سوى امام خمينى

(قدس سره) مأموريت يافتند كه پيام ايشان را به آيت الله ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبليغاتى روحانيون

در ماه محرّم و افشاگرى عليه سياست هاى آمريكايى شاه و اوضاع ايران و حوادث قم، برسانند. ايشان اين مأموريت را انجام دادند

و خود نيز براى تبليغ، عازم شهر بيرجند شدند و در راستاى پيام امام خمينى، به تبليغ و افشاگرى عليه رژيم پهلوى و آمريكا پرداختند.

بدين خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگير و يك شب بازداشت شدند و فرداى آن به شرط اينكه منبر نروند و تحت نظر باشند ،

آزاد شدند. با پيش آمدن حادثه خونين 15خرداد، باز هم ايشان را از بيرجند به مشهد آورده، تحويل بازداشتگاه نظامى دادند

و ده روز در آنجا با سخت ترين شرايط و شكنجه و آزارها زندانى شدند.




                                     دوّمين بازداشت

در بهمن 1342 - رمضان 1383 هـ.ق - آيت الله خامنه اى با عدّه اى از دوستانشان براساس برنامه حساب شده اى به مقصد كرمان حركت كردند.

پس از دو ـ سه روز توقف در كرمان و سخنرانى و منبر و ديدار با علما و طلـّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند.

سخنرانى ها و افشاگرى هاى پرشور ايشان بويژه درايـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلـّابى شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت.

در روزپانزدهم رمضان كه مصادف با ميلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ايشان در افشاگرى سياستهاى شيطانى

و آمريكايى رژيم پهلوى، به اوج رسيد و ساواك شبانه ايشان را دستگير و با هواپيما روانه تهران كرد.

رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادى ـ در زندان قزل قلعه زندانى شدند و انواع اهانت ها و شكنجه ها را تحمّل كردند.




                                 سوّمين و چهارمين بازداشت
              
كلاسهاى تفسير و حديث و انديشه اسلامى ايشان در مشهد و تهران با استقبال كم نظير جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد.

همين فعاليت ها سبب عصبانيت ساواك شد و ايشان را مورد تعقيب قرار دادند. بدين خاطر در سال 1345 در تهران

مخفيانه زندگى مى كردند و يك سال بعد ـ 1346ـ دستگير و محبوس شدند. همين فعاليّت هاى علمى و برگزارى جلسات

و تدريس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود كه موجب شد آن بزرگوار بار ديگر توسط ساواك جهنّمى پهلوى در سال 1349 نيز دستگير و زندانى گردند.




                                            پنجمين بازداشت

حضرت آيت الله خامنه اى «مد ظله» درباره پنجمين بازداشت خويش توسط ساواك مى نويسند:

«از سال 48 زمينه حركت مسلحانه در ايران محسوس بود. حساسيّت و شدّت عمل دستگاههاى جارى رژيم پيشين نيز

نسبت به من، كه به قرائن دريافته بودند چنين جريانى نمى تواند با افرادى از قبيل من در ارتباط نباشد، افزايش يافت.

سال 50 مجدّداً و براى پنجمين بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آميز ساواك در زندان آشكارا نشان مى داد كه

دستگاه از پيوستن جريان هاى مبارزه مسلـّحانه به كانون هاى تفـّكر اسلامى به شدّت بيمناك است و نمى تواند بپذيرد كه

فعاليّـت هاى فكرى و تبليغاتى من در مشهد و تهران از آن جريان ها بيگانه و به كنار است.

پس از آزادى، دايره درسهاى عمومى تفسير و كلاسهاى مخفى ايدئولوژى و... گسترش بيشترى پيدا كرد»



بازداشت ششم ؛ سخت ترین بازداشت

در بين سالهاى 1350ـ1353 درسهاى تفسير و ايدئولوژى آيت الله خامنه اى در سه مسجد «كرامت» ، «امام حسن» و «ميرزا جعفر» مشهد مقدس

تشكيل میشد و هزاران نفر ازمردم مشتاق بويژه جوانان آگاه و روشنفكر و طلـّاب انقلابى و معتقد را به اين سه مركز مى كشاند و با تفكّرات

اصيل اسلامى آشنا مى ساخت. درس نهج البلاغـه ايشان از شور و حال ديگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى كپى شده تحت عنوان:

«پرتوى از نهج البلاغه» تكثير و دست به دست مى گشت. طلـّاب جوان و انقلابى كه درس حقيقت و مبارزه را از محضر ايشان مى آموختند،

با عزيمت به شهرهاى دور و نزديكِ ايران، افكار مردم را با آن حقايق نورانى آشنا و زمينه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند.

اين فعاليـّت ها موجب شد كه در دى ماه 1353 ساواك بى رحمانه به خانه آيت الله خامنه اى در مشهد هجوم برده، ايشان را دستگير و

بسيارى از يادداشت ها و نوشته هايشان را ضبط كنند. اين ششمين و سخت ترين بازداشت ايشان بود و تا پاييز 1354 در زندان

كميته مشترك شهربانى زندان بودند. در اين مدت در سلولى با سخت ترين شرايط نگه داشته شدند.

سختى هايى كه ايشان در اين بازداشت تحمّل كردند، به تعبير خودشان «فقط براى آنانی كه آن شرايط را ديده اند، قابل فهم است».

پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقيقى و انقلابى ادامه داشت. البته ديگر امكان تشكيل كلاسهاى سابق را به ايشان ندادند.




                                            در تبعيد

رژيم جنايتكار پهلوى در اواخر سال 1356، آيت الله خامنه اى را دستگير و براى مدّت سه سال به ايرانشهر تبعيد كرد. در اواسط سال 1357

با اوجگيرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ايران، ايشان از تبعيدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم

مبارزات مردمى عليه رژيم سفـّاك پهلوى قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل

آن همه سختى و تلخى، ثمره شيرين قيام و مقاومت و مبارزه؛ يعنى پيروزى انقلاب كبير اسلامى ايران و سقوط خفـّت بار

حكومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى، و برقرارى حاكميت اسلام در اين سرزمين را ديدند.

                         



                                      در آستانه پيروزى

درآستانه پيروزى انقلاب اسلامى، پيش از بازگشت امام خمينى از پاريس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شركت افراد و شخصيت هاى مبارزى

همچون شهيد مطهرى، شهيد بهشتى، هاشمى رفسنجانى و... از سوى امام خمينى در ايران تشكيل گرديد، آيت الله خامنه اى نيز به فرمان امام بزرگوار

به عضويت اين شورا درآمد. پيام امام توسط شهيد مطهرى «ره» به ايشان ابلاغ گرديد و با دريافت پيام رهبر كبير انقلاب، از مشهد به تهران آمدند.

                                      سیره معظم له در تبعید
یكی از فرهنگیان شهرستان جیرفت با اشاره به دوران تبعید ولی امر مسلمین در شرایط سخت و طاقت فرسای جیرفت درتابستان سوزان سال‪ ۵۷ ‬به‌گوشه‌هایی از نحوه شرایط و مبارزات مقام عظمای ولایت پرداخته است.

نصرت زیدآبادی اینچنین نقل مي‌كند: تابستان سال‪ ۵۷‬ آقا تشریف آوردند ، آقا را نمي‌گذاشتند با كسی رفت و آمد داشته باشد ،حتی بعضي‌ها مي‌ترسیدند سلام و علیك با آقا داشته باشند.

ساواك رعب و وحشت زیادی در شهر ایجاد كرده‌ بود چون محیط شهر خیلی محدود و كوچك بود ، همه همدیگر را مي‌شناختند فقط یك مدرسه و یك مسجد كه همان مسجد جامع كنونی است در شهر جیرفت فعال بود.

شنیده بودیم كه‌ هر تبعیدی باید هر روز به پاسگاه نیروی انتظامی "شهربانی" برود و با امضاء حاضری خود را اعلام كند.

آقا از نظر ظاهری خوش سیما و خوش برخورد و شجاع بودند، ایشان هر شب در مسجد جامع سخنرانی مي‌كردند هر كس یك بار پای سخنرانی آقا مي‌نشست حتی اگر طاغوتی و شاهنشاهی بود شیفته سخنان آقا مي‌شد و ناخودآگاه منقلب مي‌شد .

آقا اتحاد و دگرگونی بزرگی درقشرهای مختلف جامعه و طوایف ایجاد كرده بود ،مثل خوانین كه بیشترشان شاهنشاهی بودند و خیلی مغرور بودند، اینها شیفته آقا شده بودند و افتخار به آقا مي‌كردند، حتی یكی از پسرهای خان آن زمان كه من در كهنوج تدریس مي‌كردم همسایه‌ آنها بودیم و با آنها در ارتباط بودیم اسمش را تحت تاثیر بیانات روشنگرانه رهبر انقلاب از چنگیز به هادی عوض كرد.

وقتی علتش را پرسیدم گفت من علاقه زیادی به آقا پیدا كردم از آقا پرسیدم اسم برادرتان چیست، فرمودند:هادی ،منم اسمم را گذاشتم هادی حتی ساواكی ها هم از ابهمت آقا سخن مي‌گفتند.

آقا هرگزاجازه نمي‌دادند كارهای شخصي‌شان مثل ظرف شستن و جاروب كردن و غیره را فرد دیگری انجام دهد .

رفتن به خانه آقا راحت نبود، كوچه، خیابان و منزلشان تحت كنترل نیروهای ساواك و شهربانی بود ، ماموران با لباسهای ساده كنترل مي‌كردند و شناسایی آنها برای ما سخت بود، ما مي‌بایست زمانی برویم كه كوچه خلوت باشد.

رژیم به وسیله نیروهای ساواك سعی مي‌كردند كه بین مردم و همسایه‌هاو افراد خانواده اختلاف ایجاد كند و حتی الامكان از هر كوچه و خیابانی و طایفه‌ای چند نیرو مستقیم و غیرمستقیم برای خود نیروسازی مي‌كرد بالاخص از طوایف و همسایه‌ها افراد فعال مذهبی نیروی نفوذی پیدا مي‌كردند كه آن فردبروی افراد خانواده كار كند و نسبت به سردمداران نهضت و انقلاب بدبینی ایجاد كند ، سعی مي‌كردند اگر فردی فعال و مذهبی است تحت فشار خانواده‌اش قرار بدهند و فعالیت هایش را بد جلوه مي‌دادند.

شایعه پراكنی زیادی بود، مثلا رعب و وحشت به این گونه بود اگر یك دختر یا پسری رژیم ‌احساس مي‌كرد فعال است یا در این جهت ممكن است رشد كند سعی مي‌كرد به وسیله شایعه پراكنی جلوی این كار را بگیرد ، مثلا دختر فلانی را گرفتند و به كجا مي‌بردند و تعصب مردم به خصوص دختردارها را این گونه جریحه دار مي‌كردند.

با وجود آقا اتحاد و دوستی و صداقت بي‌ریا بین افراد مذهبی بسیار عمیق شده بود.

من یك روز با خواهرم خدمت آقا رسیدیم آقاخودشان درب را باز كردند و خوش آمد گفتند و راهنمایی كردند، در اتاقشان خودشان پذیرایی كردند ، پذیرایی ایشان نصف هندوانه در یك سینی معمولی بود ، سپس از من سئوال كردند شما چه كاره هستید من آن زمان در دهات نزدیك كهنوج معلم بودم و برای آقا توضیح دادم .

آقا از نحوه كار و فعالیت مان پرسید ، فعالیت‌های آن زمان پخش كتابهای مذهبی و اعلامیه آقا خمینی و سخنراني‌های روحانیون مبارز و مجاهد و پخش وصیت نامه‌های شهدای آن زمان بود و ایجاد كلاس‌های قرآنی برای جوانان بود.

آقا رهنمودهای لازم را در این جهت بیان نمودند ، من هم از آقا سئوالاتی داشتم، از قبیل آیا همكاری با سازمان زنان كه در آنجا فعالیت قرآنی و مذهبی داشت از نظر معظم له مجاز است ، ایشان فرمودند سازمان زنان وابسته به شاه و خواهرش اشرف پهلوی است و باعث تقویت آنها مي‌شود، لذا همكاری شما به صلاح نیست.

آنگاه رهبرعظمای ولایت سئوال كردند پدر شما چه كاره است ، گفتم پدر من بازنشسته شهربانی است. آقا فرمودند شما مواظب باشید ساواكي‌ها با بچه‌های مذهبی فعال نظامیان ازدواج مي‌كنند،از این راه آنها را منحرف و از انقلاب دور مي‌كنند.

قبل از پیروزی انقلاب شكوهمنداسلامی در روستاهای كهنوج مدرسه راهنمایی و دبیرستانی وجود نداشت ، فقط یك دبستان مختلط داشتند.

كهنوج با اینكه مركز بخش بود یك دبستان دخترانه و یك دبستان پسرانه و یك مدرسه راهنمایی مختلط داشت و دوران دبیرستان مي‌بایست به جیرفت بیایند و جیرفت فقط یك دبیرستان دخترانه و یك پسرانه و چند تا دبستان پسرانه و دخترانه داشت.

در مركز استان كرمان دانشگاهی به ان معنا وجود نداشت.

دانشگاه در چند شهربزرگ‌ایران مثل تهران ، اهواز، تبریز ، مشهد و اصفهان و شیراز وجود داشت.

اگر مي‌خواستیم امتحان كنكور بدهیم باید به این شهرها مي‌رفتیم، یادم هست برای امتحان كنكور به اصفهان رفته بودم چون به جیرفت نزدیك بود ، از حوزه امتحانی ما خواهر شاه دیدن مي‌كرد، مسئول حوزه التماس مي‌كرد چادرهایتان را برای چند دقیقه دربیاورید و حداقل با روسری باشید كه خواهر شاه ما را زیر سئوال نبرد،بعضی از خواهران كه از اطراف آمده بودند مقاومت كردند كه آنها را به بازداشتگاه و سپس به زندان مي‌بردند و مسوول حوزه اصرار داشت كه چادرتان دورتان باشدو روی شانه‌هایتان بیندازید این قدر از چادر و چادري‌ها مي‌ترسیدند.


                         

                                          پس از پيروزى

آيت الله خامنه اى پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همچنان پرشور و پرتلاش به فعاليّت هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزديكتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند كه همه در نوع خود و در زمان خود بى نظير و بسيار مهّم بودند كه در اين مختصر فقط به ذكر رؤوس آنها مى پردازيم:


                                                    
٭ پايه گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همكارى و همفكرى علماى مبارز و هم رزم خود: شهيد بهشتى، شهيد باهنر، هاشمى رفسنجانى و... دراسفند 1357.
                                                     

تأسيس حزب جمهوري اسلامي
 

 

 

يک هفته پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در 29 بهمن 1357 ش، شماري از برجسته‏ترين شخصيت‏هاي علمي، مذهبي و سياسي ايران که در پيروزي انقلاب اسلامي
نقش مهمي داشتند و از ياران نزديک حضرت امام خميني محسوب مي‏شدند حزب جمهوري اسلامي را تأسيس کردند. پس از اعلام تأسيس، پرسشنامه و برگه
درخواست عضويت به همراه طرح اساسنامه و مرامنامه حزب درسطح وسيع و از طرق گوناگون پخش شد و حزب شروع به عضوگيري کرد.
به گفته رهبران حزب، در روز اول ثبت نام، بيش از هشتاد هزار نفر براي عضويت، به مراکز حزب در سراسر کشور مراجعه کردند.
دکتر باهنر، صد روز پس از تأسيس حزب، مواضع آن را در مسائل سياسي، اعتقادي، اقتصادي و فرهنگي بيان داشت و تعداد اعضاي حزب را تا آن روز،
دو ميليون نفر ذکر کرد. هدف اين حزب، ايجاد يکپارچگي و همکاري هرچه بيشتر نيروهاي وفادار به انقلاب اسلامي، سامان‏بخشيدن به حکومت اسلامي
و پايه‏گذاري دولت جمهوري اسلامي طبق قانون اساسي بود. در بين نخستين مُؤسِّسان حزب جمهوري اسلامي، حضرات آيات:
شهيد سيد محمد حسيني بهشتي، سيد علي خامنه‏اي، اکبر هاشمي رفسنجاني، سيدعبدالکريم موسوي اردبيلي و محمدجواد باهنر حضور داشتند.

آنان با همفکري و همکاري شماري ديگر از نيروهاي انقلابي توانستند در دوره‏اي حساس و سرنوشت‏ساز از تاريخ انقلاب اسلامي،
در تدوين قانون اساسي و تشکيل ارکان نظام اسلامي، دفاع از مباني فکري جمهوري اسلامي و تبيين انديشه‏ها و برنامه‏هاي مترقي اسلام
براي رشد و کمال جامعه اسلامي و نظام مردسالاري ديني در برابر انديشه‏هاي مارکسيستي، ليبرالي و ملي‏گرايي، نقشي مهم ايفا کنند.
از همين رو، احزاب و گروه‏هاي منحرف و وابسته به بيگانگان و پشتيبانان خارجي آنان، با حزب جمهوري اسلامي و رهبران آن
به مخالفت پرداخته و در دفعات متعدد، افراد مهم و مؤثر حزب و انقلاب را به شهادت رساندند. اين حزب در 11 خرداد سال 1366 ش به درخواست
اعضاي شوراي مرکزي آن و موافقت امام خميني(ره)، فعاليت‏هاي خود را رسماً تعطيل کرد

.


٭ معاونت وزارت دفاع در سال 1358.

٭ سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1358.

٭ امام جمعه تهران، 1358




                                               
٭ انتصاب به امامت جمعه تهران از سوی امام خمینی (ره) در دی ماه 1358
                                               

نخستين نماز جمعه تهران به امامت آيت الله طالقاني در پنجم مردادماه 58 اقامه شد اما امامت ايشان تنها شش هفته به طول انجاميد و آيت الله طالقاني در 19 شهريور 1358، او که به تعبير امام زبان گويايي چون ابوذر داشت، دار فاني را وداع گفت.

سرانجام امامت جمعه تهران به تثبیت رسید و آیت‌الله خامنه‌ای به حكم امام(ره) این وظیفه را بر عهده گرفتند. حضرت امام خمینی(ره) پیشتر در جمع دانشجویان دانشگاه تهران كه در چهلم شهادت استاد مطهری به خدمت ایشان رسیده بودند، توصیه فرموده‌ بودند كه «من پیشنهاد مى‏كنم كه آقاى آقا سیدعلى آقا خامنه‏اى بیایند، . شما ممكن است كه بروید پیش ایشان از قول من بگویید ایشان بیایند به جاى آقاى مطهرى. بسیار خوب است ایشان، فهیم است؛ مى‏تواند صحبت كند؛ مى‏تواند حرف بزند.» و اینك سخنگاهی با گستره مخاطب بیشتر و اثرگذارتر را به ایشان سپردند؛ ‌چنانچه در حكم امامت جمعه آیت‌الله خامنه‌ای هم اشاره فرمودند كه «بحمداللَّه به حُسن سابقه موصوف و در علم و عمل شایسته هستید»

گزینش امام و حكم اینچنینی درمورد امام جمعه جدید تهران كه به تازگی چهل سالگی را پشت سر نهاده بود، برای عده‌ای سنگین آمد، برخی را در اعجاب فرو برد و بعضی‌ها هم جوسازی‌هایی كردند. در حالیكه عنایت امام به آیت‌الله خامنه‌ای حكایت از شناخت خصوصیات و ویژگی‌هایی داشت كه در شخصیت سیاسی و فرهنگی و علمی ایشان نهفته بود. این مخالفت‌ها نیز به زودی با قدرت تحلیل، فن خطابه و قرائت دلنشین ایشان فروكش كرد و برای عموم مردم درایت امام(ره) در حسن انتخاب و انتصاب ایشان برای امامت نماز جمعه تهران روشن گردید و نمازهای جمعه در دانشگاه تهران شكوه و عظمت دیگری یافت.


در 24 دي ماه 1358 حضرت آيت الله العظمي خامنه اي از سوي بنيانگذار کبير انقلاب به عنوان امام جمعه تهران منصوب شدند. امام خميني (ره) در حكم انتصاب مقام معظم رهبري به سمت امام جمعه‌اي تهران خطاب به ايشان فرمودند «جنابعالي را كه به‌حمدالله مفتخر به زيور علم و عمل و از جهات مختلف شايسته هستيد به عنوان امام جمعه تهران منصوب مي‌كنم» و اين نشان از اين دارد كه امام اين چهره را بخوبی مي‌شناختند و زواياي وجود با بركت علمي ايشان و شايستگي‌هاي مختلف شان را مي‌دانستند.


آيت‌الله خامنه‌اي در آن زمان عضو شوراي انقلاب اسلامي بوده و هيچ مسئوليت اجرايي بر عهده نداشتند. از 24 دي ماه سال 58 به مدت 75 هفته متوالي، تهران صداي دلنشين قرائت سوره جمعه را با تلاوت ايشان شاهد بود تا در تاريخ ششم تير ماه 60، يك روز پس از افشا كردن چهره منافقين توسط ايشان و دعوت به اصلاح، هدف سوء قصد منافقان قرار گرفتند. در دوران نقاهت ایشان ، نياز به امام جمعه موقت در تهران بيشتر احساس شد، هرچند با افزايش مسئوليت‌هاي ايشان نيز تهران بيش از امام جمعه دائم، شاهد حضور ائمه جمعه موقت بود. 


اولین خطبه

آیت‌الله خامنه‌ای اولین خطبه را در تاریخ 28 دی 58 در دانشگاه تهران ایراد كردند. ایشان اولین سخنانشان را چنین آغاز كردند: "... و سپاس از امام امت، از این‌كه سخنگوى این جمعیت عظیم را و امام جماعت این جمع را آن كسى قرار داده است كه به ضعف و عجز خود معترف است. اللّهم إنّ هذا مقام اولیائك و احبّائك، این مسند اولیاى بزرگ خداست، این مسند صالحان و شایستگان است. در جمع خودِ ما این مسند عالم بزرگ و راحل عظیمى است كه ملت ایران هنوز داغ فقدان او را در دل مى‌پروراند، این مسند مرحوم آیت‌اللَّه طالقانى است، آن انسان زجركشیده و كوشش كرده و پایمردى كرده‌اى كه در آخرین لحظات زندگى‌اش، در آخرین نفس‌هایش هم، راه دیرین خود را گم نكرد، از مجاهدت دست نكشید ..."


 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->

   نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,  توسط بیت صافی 



آخرين مطالب



مقام معظم رهبري

درباره ما ...
 
 
آرشيو مطالب
 
نويسندگان